داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ ***
نگاه غضب آلوده زند بر دل نازک من تیر خدنگ ***
مادر سنگ دلت تا زنده است شهد در کام من و توست شرنگ ****
گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت بی خوف و درنگ ***
روی و سینه تنگش بدری دل برون آری از آن سینه تنگ ***
عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ ****
رفت و مادر را افکند به خاک سینه بدرید و دل آورد به چنگ ***
قصد سر منزل معشوقه نمود دل مادر به کفش چون نارنگ ****
ازقضا خورد دم در به زمین و اندکی رنجه شد او را آرنگ ***
آن دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بی فرهنگ ****
از زمین باز چو برخاست، نمود پی برداشتن دل، آهنگ ****
آه دست پسرم یافت خراش! وای پای پسرم خورد به سنگ ****
از ایرج میرزا....